مادر شهید مدافع حرم کریمی گفت: هنوز جگرم از شهادت مرتضی میسوزد اما افتخار میکنم که اگر ما نبودیم و حضرت زینب(س) را به اسارت بردند، امروز اما هستیم و فرزندانمان را میفرستیم تا خونشان برزمین بریزد اما دوباره جسارتی به ساحت ایشان صورت نگیرد.
به گزارش صدای مشهد، مادر شهید مرتضی کریمی در گفتوگو با ویژهبرنامه «فرمانده» از رادیو مقاومت با اشاره به داستانهایی از زندگی این شهید مدافع حرم اظهار کرد: مرتضی بهترین پسری بود که یک مادر میتواند داشته باشد. همیشه هوای من و پدرش را داشت. تمام عشق مرتضی، اسلام، مردم و کشور بود. وقتی میدید که مرد سالخوردهای در کوچه بار سنگینی به دست دارد، حتی اگر با ما فاصله داشت، بهسرعت به سمتش میدوید و به او کمک میکرد چون دلش رضا نمیداد که کاری برای مردم بکند اما دست از خدمت بکشد.
وی افزود: ۲۵ دی ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد و ۲۱ دی ۱۳۹۴ در خان طومان به شهادت رسید. البته پیکرش تا سال ۱۴۰۰ در منطقه ماند تا اینکه همزمان با سالروز شهادت حضرت رقیه(س)، پیکرش را برگرداندند.
مادر شهید مرتضی کریمی در تشریح روایت لحظه اعزام این شهید مدافع حرم نیز خاطرنشان کرد: قبل از رفتن مرتضی، من دو فرزند دیگرم را از دست داده بودم و دقیقاً در سالگرد دختر مرحومم بود که مرتضی به سوریه رفت. وقتی داشت اجازه اعزام میگرفت، اول به او گفتم که نرود چون دو دختر دارد و «حنانه» و «ملیکا» نیازمند او بودند اما در برابرم زانو زد، اشک ریخت و به من گفت که اگر اجازه ندهم که برود، چطور میخواهم بعداً در برابر حضرت زینب(س) پاسخ بدهم که پسرم میتوانست از ایشان دفاع کند اما به جبهه نرفت. این را که گفت، بدنم به لرزه افتاد و چیزی در وجودم آتش گرفت. از زمین بلندش کردم و به او گفتم همه وجودم فدای حضرت زینب(س) و به این ترتیب، رضایت دادم که برود.
وی ادامه داد: پیش از اعزام، مدتی در پادگان انارکی آموزش دید تا اینکه روزی به خانه آمد و گفت که وقت پرواز به سوریه فرارسیده است.
مادر شهید مرتضی کریمی گفت: وقتی دلم برایش تنگ میشود، روبروی عکسش مینشینم و با او حرف میزنم. البته که هنوز جگرم میسوزد اما افتخار میکنم که اگر ما نبودیم و حضرت زینب(س) را به اسارت بردند، امروز ما بودیم که فرزندانمان را فرستادم تا خونشان بر زمین بریزد اما اجازه ندهیم که دوباره جسارتی به ساحت قدسی ایشان صورت بگیرد.
وی ابراز کرد: در نخستین سالگرد شهادتش، در آستانه روز ولادت حضرت زهرا(س) و روز مادر بود که تلفن خانه زنگ خورد. از جا جستم و سمت تلفن رفتم اما به یادم آمد که مرتضی شهید شده و دیگر کسی به دیدن ما نمیآید. شب در خواب دیدم که مرتضی به دیدنم آمد و گفت که فردا برایتان مهمانان عزیزی میفرستم. فردا زنگ خانه به صدا درآمد و در کمال ناباوری ناگهان دیدیم که جمعی از خادمان آستان قدسی امام هشتم(ع) به خانهمان آمدند.
این مادر شهید تصریح کرد: در آن دیدار یکی از خادمان حرم برایم تعریف کرد که چند شب قبل در عالم رؤیا مشاهده کرده که مرد جوانی در حال پایین آوردن پرچم عزای گنبد حرم امام هشتم و بالا بردن پرچم سبز است و وقتی به او خطاب شده، پاسخ داده که من مرتضی کریمی هستم و شخص آقا به من چنین دستوری دادهاند.
وی عنوان کرد: خادم حرم که برایم خوابش را تعریف کرد، بهسختی بر خود لرزیدم زیرا تا پیش از آن، با وجود اصرار بسیاری از بستگان هنوز رخت عزا از تن درنیاورده بودیم و تعبیر آشکار این رؤیا آن شد که مرتضی به ما دستور داد تا لباس عزا دربیاوریم.
انتهای پیام/