یادداشت

خراسانیزه شدن امر سیاسی در ایران

یاداشتی از «امیرحسین نوربخش»

بی شک سیاست بخشی مهم از اندیشه مکتب خراسان است. تفکری که در ادبیات حماسی گونه است. در حوزه های علمیه شیعی تفکیکی می اندیشد. در بخش مردم شناسی مردمانی حس گرا را نمایندگی می کند و ان چنان که هگل می گفت، مصداق بارز وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است. جایی که فکر و عمل با هم معرفت را می سازند و از خشکه مغزی افلاطونی دوری می جویند.

منطق خراسانی ها چون ارسطو نیز صوری نبوده و پهنه ای دیالکتیکی را شامل می گردد. عدالت دال مرکزی گفتمان سیاسی خراسان است که عدم تمرکز در توزیع امکانات و اشیا بین خلق ها ما به ازای بیرونی ان است. سیاست حس گرای شعر گونه همراه منطقی سرخ و محرک برای هجوم تمدنی نامنظم به شکل جنگی چریک وار که زنانگی زمینی گونه و مردانگی اسمان گونه را به شکل تلفیقی همراه خود داشته و با تفکرات رند گونه مکتب شیراز چون سعدی و حافظ، فردوسی وار و حکیمانه در تضاد است.

مراودات عرفان عمل گرا و اجتماعی خراسان با تفکرات مناجاتی حوزه تمدنی اذربادگان (اذربایجان) سبب شده تا این گهواره فرهنگی را گونه ای سیال بدانیم که در قیام های پیاپی توانست بارها ایران را در برابر هجوم های متعدد اقوام مدنی و غیر مدنی زنده نگه دارد. چنان که در مقابل اسکندر پارت ها و در برابر اعراب بهزادان (ابومسلم) و در پاسخ به مغولان سر به داران که همگی خراسانی بودند، قیام کرده و ایران را بازسازی و نوسازی تاریخی نمودند.

هر چند خراسان شناسان بر توانمندی این خطه بر ادبیات صحه می گذارند اما قوت این سبک تفکری در نهایت از زبان عبور می کند. هجرت های خاموش زرتشت از اتاپیل(اردبیل) به خراسان و مهاجرت غریبانه شمس به خراسان و خروج مجاهدانه بکتاش ولی و مولوی از خراسان به ترکیه و اذربایجان تنها بیرون روی یک فرد نبود بلکه جدا شدن ملت هایی از عشق را به سوی سرزمین های جدید شامل می شد.

عرفان سوسیالیستی خراسانی بر خلاف رهبانیت زاهدانه دیگر نقاط ایران و عالم امکان راهش را از زبان شعر به سوی شطحیات می گشاید. و بر عکس فلسفه صدرایی نافی زهد فردی و موید عرفان جامعه محور است چرا که رستگاری را امری شخصی نمی داند و مسیر الهیات رهایی بخش را از متن زندگی اجتماعی توده ها عبور می دهد. از این رهگذر مکتب تمرکز گرا و لیبرال غربی و مذهب کمون وار و انارشیستی شرقی هر دو مقابل جریان سومی به نام خراسان سر تعظیم فرود می اورند.

بر خلاف تصویری که از سیاسیون خراسان تا کنون به نمایش در امده، روشنگران اندیشه ی سرزمین خورشید به سبب هم زیستی عناصر سه گانه عرفان، ازادی، برابری همواره از تحمل و تساهلی مثال زدنی برخوردار بوده اند که این مرز و بوم را محل زندگی سلایق مختلف مادی و معنوی ساخته است. البته خراسانیسم امروزین یک هویت جدایی خواه و نژاد پرست نبوده بلکه جنبشی خرد بنیاد در برابر امواج دو گانه تحجر و مدرنیته است.

در این خصوص مشهد را می توان بر خلاف پاریس نخستین شهر منتقد مدرنیته دانست. چنان که قیام مسجد گوهر شاد حرکتی عدالت خواهانه در برابر سکولاریسم ستیزه جو و اقتداری برای تعیین اجباری سبک زندگی انسان خراسان گونه محسوب می شد.

انفعال و سکوت تقریبی خراسان در برابر انقلاب مشروطه نیز مثال شاهد مهم دیگری برای اثبات یک ضد جنبش مقابل یک نهضت نسبتن ماسون زده و غرب گرا به عنوان انتی تز مکتب تمرکز گرا و هویت خواه و زبان محور تهران است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

blank
همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
Translate »

Adblock رو غیر فعال کنید

لطفا برنامه یا افزونه بلاک تبلیغات خود را غیر فعال کنید سپس رفرش کنید