سیاسییادداشت

سهم جوانان از جامعه ۳۰ درصد؛ از سیاست هیچ!

دیدگاه محسن قدیمی باقرآباد در خصوص جایگاه جوانان در عرصه های مدیریتی کشور را در این یادداشت مرور کنید.

به گزارش صدای مشهد، محسن قدیمی باقرآباد، از فعالین رسانه مشهد و کارشناس علوم سیاسی در این یادداشت از وضعیت بکارگیری و حضور جوانان در عرصه های مختلف اداره کشور گلایه کرده و می نویسد:

بسیار تاسف بار است که امروز مجدد باید تکرار کرد که ضرورت دارد که نسلی که چهار دهه مدیریت عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره را در دست داشته است به جوانان اعتماد کند، امروز جوانان باید درجایی که شایستگی آن را دارند جذب و به کار گرفته شوند، نباید ورود جوانان به ویژه در عرصه های مدیریتی و جایگزینی آن ها نسل قبلی مدیران به یکباره اتفاق بیافتد.

جوانان باید در فرایندی تدریجی و طی رده های مختلف مدیریتی و کسب تجربه های لازم وارد عرصه های مدیریتی به ویژه در رده های بالا شوند.

در اغلب کشورهای دنیا مشاوران و تصمیم سازان افراد با تجربه هستند، اما مسئولان و تصمیم گیرندگانی که باید کار اجرایی انجام دهند، متشکل از جوانان هستند، این در حالی است که در کشور ما این مساله دقیقا برعکس است، مشاوران جوان و مدیران پا به سن گذاشته‌اند،در صورتی که سهم جمعیت جوان از کل جمعیت ایران طبق چیزی که آمارهای سازمان ثبت احوال در سال ۹۷ نشان می‌دهد حدود ۳۰ درصد است؛‌ این یعنی ۳۰ درصد جمعیت ایران را جوانان تشکیل می‌دهند؛ به عبارت دیگر یعنی یک و نیم درصد بالاتر از میانگین جهان! اما در شرایط فعلی شاهد سهم اندک مشارکت این جمعیت جوان در اداره کشور هستیم، در حالی که برانگیختن رضایت جوانان یعنی برانگیختن رضایت حدود ۳۰ درصد جامعه و این هم به مشروعیت و هم به کارآمدی نظام کمک می کند.

قانون «ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان)) و مصوبه  “سن تصدی سطوح مدیریتی”

شورای عالی اداری در سال ۱۳۹۸،مصوبه شورای عالی اداری در سال ۱۳۹۳ با عنوان آموزش و تربیت مدیران آینده دستگاه‌های اجرایی و منشور گام دوم انقلاب و تاکید بر جوانگرایی در عرصه مدیریت کشور از جمله قوانین بالادستی است که در این زمینه گذاشته شده است.

سخن گفتن با صراحت از ضرورت سپردن عرصه مدیریت به جوانان را می‌توان راهبردی ممتاز دانست که تحقق آن ضرورتی اساسی برای امروز و آینده کشور است و انتظار آن است تا زمینه‌های تحقق آن فراهم آید، این مهم در مسیر تحقق نیازمند توجه به برخی ملاحظات اساسی است تا از مسیر صحیح دچار افراط و تفریط نگردد و این فرصت تاریخی به خاطر برخی خطاها به تهدید بدل نشود.

یقینا جوانگرایی مفهومی عام و کلی است که متناسب با هر ماموریت و مسئولیتی باید آن را تعریف نمود و نباید یک رنج سنی  را برای تمام حوزه ها در نظر داشت اما طراحی مکانیزمی برای چرخش نسلی و تربیت مدیران جوان ضروری است، به واقع باید فرآیندی مدت دار و نهادینه شده را طراحی نمود که هر مدیر قبل از رسیدن به پایان مدت اشغال و خط بازنشستگی، در کنار خود مدیران جوان کارآزموده و آماده به کاری را تحویل سیستم مدیریتی کشور دهد تا با خیال راحت بتوان جایگزینی را برای وی انتخاب نمود، فراموش نباید کرد که در دهه پنجم انقلاب اسلامی پذیرش مدیریت های اجرایی کشور، جایگاهی برای کسب تجربه از طریق آزمون و خطا نیست و انتظار می‌رود که مدیریت ها با کمترین خطا همراه باشد، لازمه این کار تصویب قوانینی اداری معطوف به تحقق این مهم و پیگیری جدی و عملیاتی کردن آن در سازمان‌های مختلف است. اگر این اتفاق بیفتد، بدون شک بخش مهمی از مشکلات ناشی از تغییر مدیریتی کشور حل گردیده و با گسست مدیریتی در کشور مواجه نخواهیم بود.

“ماتئو رنتسی” زمانی که در سال ۲۰۱۴ به نخست وزیری کشور ایتالیا انتخاب شد، تنها ۳۹ سال داشت. وی پیش از رسیدن به نخست وزیری نیز مسوولیت های سیاسی و مدیریتی را در «فلورانس» ایتالیا برعهده داشت.

«امانوئل ماکرون» رییس جمهورفرانسه نیز در زمان انتخاب، ۳۹ سال داشت و از همین رو به عنوان جوان ترین رییس دولت فرانسه از زمانه «ناپلئون» بناپارت تاکنون شناخته می شود.،وی همچنین در سال های قبل از انتخاب به عنوان رییس جمهور، مقام وزارت را در این کشور برعهده گرفته بود.

«جاسیندا آردرن» نخست وزیر کشور نیوزیلند نیز زمانی به نخست وزیری این کشور رسید که ۳۷ ساله بود، آردن در ۲۸ سالگی به عضویت مجلس نیوزیلند درآمد و اکنون نیز رهبری حزب کارگر این کشور را نیز برعهده دارد.

اینها تنها نمونه هایی از مدیریت سیاستمداران جوانی است که از اتفاق حضور آنان در عرصه سیاست، با استقبال جوانان جامعه آنها نیز روبرو شده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اما فرصتی طلایی برای جوانان به وجود آمد تا به نقش آفرینی در پست های مدیریتی بپردازند که تا پیش از آن امکان آن وجود نداشت. بسیاری از این جوانان در سنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی به مهمترین مناسب مدیریتی ممکن دست یافتند و از اتفاق نشان دادند که به خوبی توان اجرای مسوولیت های خود را دارند.

بطور مثال افرادی چون حجت الاسلام والمسلمین «حسن روحانی»، «علی لاریجانی»، «محمدباقر قالیباف»، «محسن رضایی»، «محمدرضا عارف»، «محمد جواد ظریف» و «بیژن نامدار زنگنه» همگی در دوران جوانی و زمانی که در سنین مابین ۲۵ تا ۳۵ سالگی بوده اند، مناسب مهم مدیریتی یا نظامی داشته اند.

بسیار از شهدای سرافراز جنگ تحمیلی نیز زمانی به شهادت رسیدند که هنوز سن آنان به ۳۰ سال نرسیده بود؛ با این حال در زمان شهادت مسوولیت های مهمی در جنگ برعهده گرفته بودند. بطور مثال شهید «محمد ابراهیم همت» در زمان شهادت تنها ۲۸ سال داشت، شهید علی اکبر شیرودی ۲۶ ساله بود، شهید مهدی باکری در ۳۰ سالگی به شهادت رسید و شهید عباس دوران در زمان شهادت تنها ۳۱ سال داشت. تمامی این شهدای شاخص، از چهره های برجسته نظامی و تاثیرگذار محسوب می شدند و با وجود جوانی سن، تاثیرات نظامی و سیاسی مهمی را بر روند جنگ گذارده بودند.

اما این روند از بعداز جنگ تحمیلی متوقف شد و هم اکنون اغلب نمایندگان مجلس، وزرا، مسوولین دولتی و مانند آن همچنان جزو متولدین دهه های ۱۳۴۰ و قبل از آن هستند و جز مواردی نادر، با وجود ورود به دهه سوم و چهارم زندگی خود، فرصتی برای حضور در پست های مدیریتی، حتی پست های مدیریتی رده میانی را نیافته اند.

در عین حال سازوکاری نیز برای چرخش سنی نخبگان و مدیران طراحی نشده است،مسئله ای که امروز تبدیل به یک چالش برای جوانانی شده است که احساس می کنند از توانمندی لازم برای اجرای چنین نقش هایی برخوردارند ،امید است به معنی واقعی در زمینه جوانگرایی عمل شود قبل از انکه دیر شود.

محسن قدیمی باقرآباد/ کارشناس علوم سیاسی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

blank
دکمه بازگشت به بالا
Translate »

Adblock رو غیر فعال کنید

لطفا برنامه یا افزونه بلاک تبلیغات خود را غیر فعال کنید سپس رفرش کنید